........

سلام نی نی قشنگم

مامانی اون تو حالت خوبه عزیزم ؟

مامانی قول بده محکم بچسبی به دل مامانی و جایی نری ها ...

گفتم که ماما گفت که یه باره دیگه برو آزمایش بده و منم دیروز توی اون برفففففففف رفتم آزمایش دادم ویه آزمایشگاه دیگه که کاش نمیرفتم اونجا . از اونجا رفتم خونه ی مامانم و تا بعد ازظهر که جواب حاضر بشه اونجا بودم و بعد با مامانم رفتم جواب رو گرفتیم بعدش هم مامانم خرید داشت رفتیم . ولی ولی

چشمت روز بد نبینه همین که چشمم به جواب آزمایش افتاد چشمام داشتن میپریدن بیرون آخه زده بود بیشتر از 200 همین منو نگران کرد و زنگ زدم زندایی جونت که پرستاره و گفت که نگران نباش مهم اینه که بالاتر از 10 باشه .. خلاصه دیگه اون حال خوش از سرم پرید و اومدیم خونه که دوباره که نگاه کردم دیدم زیرش توضیح هم نوشته واکنشش اشتباه هست و بعد از چند روز باید تکرار بشه دیگه من تو حال خودم نبودم و اصلا نفهمیدم که مهمونی خونه مامان چجوری گذشت . فقط اینجوری یکم خودمو آروم کردم که گفتم که شنبه ساعت 11 وقت دکتر دارم صبح زود میرم دوباره آزمایش میدم و یه ساعته جوابش رو میگیرم تا موقعی که دکتر برم .و به بابایی هم نگفتم تا شب موقع برگشتن تو ماشین بهش گفتم وقتی باهاش صحبت کردم  خیلی آروم شدم و اصلا انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده با آرامشی که با حرفاش بهم میده . فقط توکل و اعتماد به خداست که نگرانیم رو از بین میبره . فقط انشالله که هر چی که هست تو سالم باشی و پیشم بمونی مامانی ..